آخرین باری که برای چیزی جنگیده بودم برمیگشت به سه سال پیش. بعد که نتیجه‌ی کار حاصل شد، دیدم چیزی نبود که واقعا دلم می‌خواست.

بیست روز پیش اتفاقی به اطلاعیه‌ی جذب مدرس زبان برخوردم؛ اتفاقی امتحان دادم؛ اتفاقی قبول شدم؛ رفتم برای مصاحبه و خیلی اتفاقی پذیرفته شدم. حالا که دارم دوره‌ی *TTC را می‌گذرانم حس قشنگی در دلم جوشیده. هر کلمه‌ای که استاد می‌گوید به وجدم می‌آورد. در کلاس پنج‌ساعته‌ی هر هفته، آن هم بعد از گذراندن یک روز شلوغ در دانشگاه و مصیبت‌های رفت‌وآمدش ذره‌ای احساس خستگی نمی‌کنم. باید تلاش کنم و از اینکه بعد از مدتها چیزی پیدا شده که روح جنگنده‌ام را بیدار کرده بسیار خوشحالم.

دعای اول سالم را یادتان هست؟ دارد محقق می‌شود!

با تمام وجود دلم می‌خواهد آزمون Demo پایانی را به خوبی پشت سر بگذارم؛ حالا هرچقدر هم که سخت باشد!


*Teacher Training Course |  دوره‌ی تربیت مدرس


از دسته‌ی دوست دارم فریادشان بزنم»ها:

دریافت


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها